سیب زمینی

گاهی اوقات پیش خودم فکر می کنم که کاش ذهنم شبیه یه جور سیب زمینی خاص بود تا راجع به حرفهای دیگران فکر نمی کردم تا بخوام اونا رو حلاجی کنم و بفهممشون و ازشون برداشت کنم، اون وقت دیگه راحت می شدم از دست تکه پرونی ها و عکس العمل های آدمهایی که نمی فهمنم یا نمی فهممشون.اون وقت دیگه از دست کسی ناراحت نمی شدم و عین یه احمق در مقابل توهین و تحقیرهاشون لبخند می زدم. اون وقت حداقل زندگی واسه خودم راحت تر می شد،لااقل لذت می بردم از لحظاتی که مجبور هستم کنار اینجور آدما باشم.کاش دنیای بزرگترا اینقدر پیچیده نبود. شاید اگه نبودی من به هیچ چیز این دنیا دل بسته نمی شدم.آخ اگه می دونستی این دنیا و آدماش و آسمون و زمینش چقدر واسم غیرقابل تحملن،چقدر نفسم می گیره، چقدر سخته مخصوصاً وقتی نباشی کنارم...ه